آخرخط زندگی برای من...

آخرخط دنیایی که دارم...خدایا چرا نگه نمیداری؟؟؟من خسته شدم...میخام پیاده شوم....

پنجاه و نهمین پست

 نسل گند و مزخرفی بودیم ...

نسلی که برای همه چیزباید رقابت می کرد...

نسل کنکور و انتخاب رشته.........

نسل دعوا سر صندلی مترو.........

نسل دویدن پشت اتوبوس وچپیدن توی تاکسی..........

نسل ما لگد کردن رقیب وگذشتن از روی اون توی خوناش بود...........

نسل دیدن و نداشتن.........

خواستن ونتوانستن..........

رفتنو نرسیدن...........

نسل آرزوهایی که تا آخرشب بر دل ماند........

نسل آهنگ های سوزناک.......

نسل عرق سگی با طعم دیازپام.........

نسل سیگار نامرغوب جگردار........

نسل تحریم تنبان و خمیردندان...

نسل طلاق هفتاد درصد.......

نسل فیس بوک از سر بی کسی ........

نسل کش دادن دانشگاه ازترس سربازی.........

نسل درد و دل با دیوار ............

نسل دلتنگی برای طعم لبهایی که هرگز نچشیدیم ............

نسل ماندن سر دو راهی............

نسل انتخاب بین بد و بدتر .........

نسل عقده ی دیده شدن.........

خوانده شدن......

شنیده شدن...........

نسل بغض، ناله ، ضجه به ما که رسید رودخانه هاخشکید......

جنگل ها سوخت وابرها نبارید.........

به ما که رسید بنزین و شیربا هم کورس گذاشتند.........

دل به هر کس دادیم.......

قبل ازما دل داده بود.....

سگ دو زدیم برای آغاز راهیکه قبل از ما هزارها به

آخر خطش رسیده بودند...

افسوس........

 

هی بدبختیم از همه مدل.............


 
+ نوشته شده در جمعه 14 تير 1392برچسب:, ساعت 11:17 توسط رها(آزاد در دنیای تنهایی خودش) |


پنجاه و سومین پست

یه سوالی چن وقتیه اومده تو ذهنم و ذهنمو خیلی مشغول کرده.....

میخام زیاد بهش دقت نکنم ولی نمیشه.....

ماکه هنوز سنی نداریم،پس کی وقت کردیم انقد بدبخت بشیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟

هان؟؟؟؟؟؟یکیتون جواب منو بده دیگه.....

 

دلم برا همه تنگ شده....شیما؛

آتنا؛

نرگس؛

مبینا؛

معصومه؛

فاطمه؛

الهام؛

مائده؛

یلدا؛

دوستای امسالم مثه یگانه؛

زینب که از پیشمون رفت؛خیلیای دیگه......

 

 
 
 
 
 
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
   
+ نوشته شده در سه شنبه 11 تير 1392برچسب:آدم,عاقلانه,عاشقانه,کمتر,بیشتر,شکستن,, ساعت 10:11 توسط رها(آزاد در دنیای تنهایی خودش) |


بیست و چهارمین پست

 چیه؟؟


چرا دلت گرفته؟؟


اونم آدمه ....


اگر دوستت دارم هایت را نشنیده گرفت...


غصه نخور...


... اگر رفت...


گریه نکن...


یک روز چشمای یه نفر عاشقش میکنه...


یک روز معنی کم محلی را میفهمه...


یک روز دل شکستن رو درک میکنه...


... یک روز میفهمه آه هایی که کشیدی از ته قلبت بوده...


میفهمه شکستن یک آدم تاوان سنگینی داره....

کاش واقعا بفهمه....دلم براش تنگ شده....

 

+ نوشته شده در یک شنبه 22 ارديبهشت 1392برچسب:, ساعت 16:48 توسط رها(آزاد در دنیای تنهایی خودش) |


سیزدهمین پست

 

حالا که رفتنی شده ای باشد .. قبول ..لااقل این را بدان

آهن قراضه ای که چنان گرم گرم می تپید

دلم بود نامهربان.

 

 

به خاطر توهه که الان آخر خطم....

+ نوشته شده در دو شنبه 16 ارديبهشت 1392برچسب:آخرخط,دلم,آهن قراضه, ساعت 16:32 توسط رها(آزاد در دنیای تنهایی خودش) |


دوازدهمین پست

 

دردهایی هست که نمی شود فریادشان کرد،

نمی شود درمانشان کرد،

 

نمی شود به کسی گفتشان....

 

نمی شود بغضشان کرد ...

 

فقط باید در تنهایی تحملشان کرد...

کاش یه نفر درکشون میکرد و بهمون کمک میکرد...

 

 

 

+ نوشته شده در دو شنبه 16 ارديبهشت 1392برچسب:کمک,بغض,تنهایی,کسی, ساعت 16:30 توسط رها(آزاد در دنیای تنهایی خودش) |


هشتمین پست

 پسر جون!!


افتخار میکنی هرزه ای؟
افتخار میکنی هر روز با احساس یه دختر بازی میکنی و میری پزشو به دوستات میدی که با اینم اره!!
که همه اویزونتن؟
افتخار میکنی از ۱۰تا کلمت ۱۰۰۰تاش فحشه و احترام گذاشتن به هیچ کس رو بلد نیستی؟
افتخار میکنی که هر شب مستی و نوعی از پارتی نبوده که حضور نداشته باشی؟
افتخار میکنی که بگی اهل تعهد نیستی و دختر واسه بازی دادنه؟

احساس میکنی که خیلی شاخی که تو یه لحظه با هزار نفری؟

نه عزیز من!! 
اینا افتخار نیس....عقدس....کمبوده
 
قابل توجه پسرایی که این مطلبو میخونن....
 
+ نوشته شده در یک شنبه 15 ارديبهشت 1392برچسب:عقده,کمبود,محبت, ساعت 20:22 توسط رها(آزاد در دنیای تنهایی خودش) |